سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مادر

 

اینقدر احساس آدم بودن می‌‌کنم

 

که یادم می رود....

 

زیپم را که پایین می‌‌کشم

 

فکرم را بالا می‌آورم.
 

 

حوا چه چیزی خورده که آدم نخورده.

 

یا برعکس.

 

افتخار کن.

 

ما همیشه آدم می‌‌مانیم.

 

ما که افکارمان را زنانه مردانه کرده ایم.

 

هی‌ یادت باشد...

 

افتخار کن.

 

تو فرق می‌‌کنی‌.

 

ما آدمیم.

 

آنها حوا

 

می‌‌فهمی‌؟
 

 

آدم.

 

آدمیم.

 

فقط گیجم.

 

چرا هر بار که دستم را می‌‌شویم

 

جای دستان زنی‌ را می‌‌بینم

 

که مردانه مرا آدم کرد.

 

زنی‌ که آدم بود.

 

مرد بود.

 

تنها کمی‌ ظریف تر.

 

کمی‌ زیبا تر.

 

با موهای بلندتر.

 

زنی‌ که مادر بود.

 

شنیدی؟
 

 

مادر.

 

اینقدر احساس آدم بودن می‌‌کنم که یادم می رود.... زیپم را که پایین می‌‌کشم فکرم را بالا می‌آورم. حوا چه چیزی خورده که آدم نخورده. یا برعکس. افتخار کن. ما همیشه آدم می‌‌مانیم. ما که افکارمان را زنانه مردانه کرده ایم. هی‌ یادت باشد... افتخار کن. تو فرق می‌‌کنی‌. ما آدمیم. آنها حوا می‌‌فهمی‌؟ آدم. آدمیم. فقط گیجم. چرا هر بار که دستم را می‌‌شویم جای دستان زنی‌ را می‌‌بینم که مردانه مرا آدم کرد. زنی‌ که آدم بود. مرد بود. تنها کمی‌ ظریف تر. کمی‌ زیبا تر. با موهای بلندتر. زنی‌ که مادر بود. شنیدی؟ مادر.



[ پنج شنبه 92/9/14 ] [ 1:42 عصر ] [ sina ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
قالب وبلاگ
گالری عکس

آوازک